فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

جـــــــــان !؟

با بچه ها رفتیم یکی از این فروشگاه گنده ها ! خارجی ها بهش میگن مال !؟ بال !؟ یه همچین چیزی !
بعد از یه مدت که اونجا بودیم یهو دیدم یه دختره داره صدام میکنه برگشتم دیدم بــله !یه دختر خوشتیپ و خوش لباس جلوم واستاده ! گفتم بفرمایید !؟ گفت ببخشید آقا من یه چیزی بگم بهم نمی خندین ؟! تو دلم گفتم اوه اوه بازم یه دردسر تازه ! گفتم مگه می خوای واسم جوک بگی !؟ بعد خندش گرفت گفت نه ! می خوام یه کاری واسم بکنین ! گفتم بفرمایید کمکی از دستم بر بیاد در خدمتم ! گفت میشه اجازه بدین ازتون عکس بگیرم !! منو میگی !؟  جان !!؟ بهش میگم وا ! چرا می خوای ازم عکس بگیری آخه !؟ یه کم من و مون کرد و لپ هاش گل انداخت ! یه چیزی پروند گفت آخه شبیه یکی از فامیل هامونی ! نیست منم سنسور دروغ سنج دارم سریع حالیم شد داره خالی می بنده ! بعد یه کم جدی شدم بهش گفتم اگه راستشو می گفتی واست یه کاری می کردم ! می خواستم برم یهو گفت وای خب شرمنده تو رو خدا ! با یه حالت جدی که انگار می خواست خودش رو خیلی با شخصیت نشون بده و در عین حال هم خجالت کشیده بود گفت راستش با دوستام شرط بستیم اگه بذارین ازتون عکس بگیرم کفش هاشون رو در بیارن تا پارکینگ پا برهنه برن ! بعدش هم منو ببرن پیتزایی ! منو میگی !  بعدش هم دوستاش رو بهم نشون داد ! دو تا بودن هم تیپ خودش !
راستش از دل و جرات و شخصیتش خوشم اومد ! بهش گفتم خب حالا که راستش رو گفتی بیا بلوتوث ات روشن کن خودم یه عکس واست میفرستم ! هیچی ما عکس رو به این دادیم ! تا عکس رو گرفت سریع عذر خواهی کرد و با عجله رفت ! یه جورایی انگار داشت بهش فشار میومد !
هیچی دوستای ما اومدن و شروع کردن به ابراز خوشحالی و ذوق کردن ! (فحش دادن !) آرش گفت بچه ---- نکنه شماره ندادی بهش !؟ گفتم این که معلوم بود شماره نمیگیره ولی عکسی که واسش فراستادم رو اسمش رو عوض کردم شماره م رو نوشتم ! ولی مطمئنم زنگ نمیزنه !
یهو نوید کوبید تو کمرم گفت خاک تو سرت نگاه چکار کردی !؟ جدی جدی دارن پابرهنه میرن بیرون ! حیف نیست اینا پا برهنه راه برن !؟
نظرات 8 + ارسال نظر
نفس جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 04:10 http://princess91.blogsky.com/


چقدر شهامت ایول
تا حالا این مدلی ندیده بودیم
مرسی اقای خوش تیپ که روشو کم نکردی بچه ضایع شه
اشکم دراومد انقدر خندیدم

کجاش خنده داشت !؟
آره دیگه ضایع ـش نکردم ! من از این اخلاقا ندارم ! ینی اگه به هر کدوم دیگه از رفیق هام گفته بود ینی ریده بودن بهش ! (شرمنده بابت بی ادبی!) ...
یه بار دیگه هم تو دانشگاه یه اتفاق مشابه این واسم افتاد !

البته این چیزا رو حمل بر خود ستایی نکنید ها ! اینا رو می نویسم تا خاطره ـش بمونه ! دیگه از اسم وبلاگ مشخصه دلیل نوشتن چیه ...

ماری جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 11:35

آورین!آورین!بابا دست به خیر!حالا چرا اومده بود سراغ شما؟!
+خدا یه عقلی هم به اون 3 تا بده!

نمی دونم والا !؟
از خودش بپرس
سه تاشون خیلی فیلم بودن کلا !

شایان جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 13:17 http://brat.blogsky.com

به به اقا محمد اپ کرد

شایان جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 13:17 http://brat.blogsky.com

خارجیا چی میگن بهش؟من نفهمیدم

مال دیگه ! به فروشگاه های اینجوری میگن مال !
البته بال هم میگن

شایان جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 13:18 http://brat.blogsky.com

ولی خیلی باحال بوددمش گرم چه شرط بندیه باحالی
به نظرم نمیددی بهتر بود میگفتی شمارتو بده بهت بدم

آره خودم هم کف کردم
نه نمی خواستم موذب تر از این بشه ! دختر خوبی بود !
شماره م هم دادم بهش دیگه ! عکسم رو rename کردم شماره م رو نوشتم ولی می دونم خبری نمیشه ...

شایان جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 13:19 http://brat.blogsky.com

دیگه از اسم وبلاگ مشخصه دلیل نوشتن چسه ...

اوا خاک عالم !!!
عجب سوتی بدی !
شایان توام که چقد با این کلمه ها حال می کنی ! نگا چقدر خوشحال شده !!

رضا جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 14:02 http://fcuk.blogsky.com

از اسم وبلاگ مشخصه دلیل نوشتن چسه ...
؟!

این کیبورد گیمینگ هم دردسره ها ! دکمه های ی و س و ش و ص نارنجیه رو روش هم لیبل فارسی نداره آدم اشتباه میکنه خب !
درستش کردم !

شایا جمعه 5 خرداد 1391 ساعت 22:12 http://brat.blogsky.com

دقیقا توسط دونفر مورد حمله قرار گرفته سوتیت

اره حال مکینم



اشکال ندره شایان جون ! شاعر میگه هرچه از دوست رسد نیکوست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد