فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

تولد

هنوز مطمئن نیستم که بابت این باید خوشحال باشم یا ناراحت ! اتفاق خوبی بوده یا نه !

ولی ...

تولدم مبارک !

دوست واقعی

من دوستای زیادی دارم. ولی اونایی که به نظر خودم واقعا باهاشون دوستم، شاید به تعداد انگشتای یه دست هم نرسه. یکی از همین دوست های معمولیم هر باری که منو میدید ازم می خواست تا یه آهنگ بخصوص رو واسش با گوشیم پلی کنم. منم واسش میذاشتم گوش میکردیم. 
تازگی ها که دیدمش دوباره بهم گفت این آهنگه رو بذار گوش کنیم. اون روزم طبق معمول این اواخر زیاد حوصله نداشتم، بهش گفتم بابا اصن بلوتوث گوشی خودت رو روشن کن تا واست بفرستمش. دیدم یه مقدار اخماش رفت تو هم و گفت بلوتوث ؟ گفتم آره روشن کن تا واست بفرستم. روش رو برگردوند به یه طرف دیگه و بهم گفت نمی خواد بفرستی. خودم تو گوشیم دارمش ! یه لحظه یه نگاه به من که خیلی تعجب کرده بودم انداخت و دوباره یه طرف دیگه رو نگاه کرد و گفت: می دونی، من دوست داشتم این آهنگه رو وقتی با توام گوش کنم ...
اون روز فکرم مشغول شد به این قضیه. پیش خودم گفتم شاید ماها بیشتر باید تو دوستی هامون دقت کنیم. شاید اونایی که فکر می کنیم واقعا دوستمونن، از دشمن هم بدتر باشن واسه آدم. شاید اونایی که اصلا روشون حسابی باز نمی کنیم خیلی بهتر بتونن رفاقت کنن ...