فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

دوست واقعی

من دوستای زیادی دارم. ولی اونایی که به نظر خودم واقعا باهاشون دوستم، شاید به تعداد انگشتای یه دست هم نرسه. یکی از همین دوست های معمولیم هر باری که منو میدید ازم می خواست تا یه آهنگ بخصوص رو واسش با گوشیم پلی کنم. منم واسش میذاشتم گوش میکردیم. 
تازگی ها که دیدمش دوباره بهم گفت این آهنگه رو بذار گوش کنیم. اون روزم طبق معمول این اواخر زیاد حوصله نداشتم، بهش گفتم بابا اصن بلوتوث گوشی خودت رو روشن کن تا واست بفرستمش. دیدم یه مقدار اخماش رفت تو هم و گفت بلوتوث ؟ گفتم آره روشن کن تا واست بفرستم. روش رو برگردوند به یه طرف دیگه و بهم گفت نمی خواد بفرستی. خودم تو گوشیم دارمش ! یه لحظه یه نگاه به من که خیلی تعجب کرده بودم انداخت و دوباره یه طرف دیگه رو نگاه کرد و گفت: می دونی، من دوست داشتم این آهنگه رو وقتی با توام گوش کنم ...
اون روز فکرم مشغول شد به این قضیه. پیش خودم گفتم شاید ماها بیشتر باید تو دوستی هامون دقت کنیم. شاید اونایی که فکر می کنیم واقعا دوستمونن، از دشمن هم بدتر باشن واسه آدم. شاید اونایی که اصلا روشون حسابی باز نمی کنیم خیلی بهتر بتونن رفاقت کنن ...
نظرات 15 + ارسال نظر
نگار دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 02:43

جالب بود. با نتیجه ی اخلاقیتم موافقم

مرسی

تارا دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 03:49

خیلی قشنگ بود
واقعا با حرفت موافقم :)

ممنون تارا جان

نفس دوشنبه 9 مرداد 1391 ساعت 13:18 http://princess91.blogsky.com/

خوندم گریم گرفت
چون امروز از یکی از دوستای صمیمیم دلخور شدم اصلا فکرشم نمیکردم
چقدر با دل خودم مردم رو نگاه میکنم
کلا افسوس میخورم واس خودم واس اینکه اینطوری دارم زندگی میکنم
یعنی یه روز بشه منم مثل مردم مثل خودشون باهاشون برخورد کنم
حالم داره بهم میخوره
هر خط این نظر رو با گریه نوشتم دلم خیلی گرفته خیلی


آخی ... نمی دونم به خاطر اینکه مطلبم باعث شد گریه کنی باید ناراحت باشم یا نه ! نفس خانوم دنیا خیلی جای خوبیه، اما این دنیایی که اون آقایون بالانشین برامون درست کردن به معنی واقعی کلمه حال به هم زنه !
جوری شده که اگه یکی ذاتا هم آدم خوبی باشه بد ـش می کنن ...

شایان سه‌شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 00:40 http://www-an.blogsky.com

ما که تا حالا رفیق ندیدیم :|

آره والا ...

شایان سه‌شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 00:41 http://www-an.blogsky.com

ما که تند تند سر میزدیم شما نبوومدی :)

لطف داری شایان جون.
متاسفانه وقت نمی کردم.

شایان سه‌شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 00:42 http://www-an.blogsky.com

دلم برات تنگ شده محمد جون :دی

واااااای.
منم دلم برات تنگ شده شایان جون

شایان چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 00:58 http://www-an.blogsky.com

ازین به بعد وقت داشته باش :دی

moshoooo چهارشنبه 11 مرداد 1391 ساعت 22:13

آدم ها ثانیه به ثانیه رنگ عوض میکنند

از آدم های یک ساعت دیگر میترسم!

چون درگیر هزاران ثانیه اند...

ثانیه هایی که در هرکدام

رنگی دگر به خود میگیرند ...

ماری پنج‌شنبه 12 مرداد 1391 ساعت 15:49

لایک

نگار دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 03:49

در قید حیات هستی؟ان شا الله =)))

بله با اجازتون نگار خانوم

[ بدون نام ] چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 02:51

پس پست جدید بذار دیگه مهندس

نگار چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 02:52

من بودم بالایی

نگار فک کنم خیلی خوابت میومده ها ! مگه ندیدی پست جدید رو !؟

نگار شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 22:39

الان دیدم

گلنار چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 17:13 http://mirgolnar.blogfa.com

اره منم یه دوسته همچینی دارم

مهسا شنبه 8 مهر 1391 ساعت 22:42

خیلی جالب بود وتو هم جالب نوشتیش واقعا" راس میگی گاهی ما به دنبال اونی هستیم که به ذهنمون خوب میاد غافل از اینکه شاید یه دوست دیگه بتونه تعاملات بهتری با ما برقرار کنه به نظرم یکم باید گاهی دلمونو ول بدیم واسه دوستی هامون یکم

خوشحالم که باهام موافقی مهسا خانوم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد