فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

فـــرامـــوشـــی

می نویسم که یادم بمونه...

دختر باید اینجوری باشه !

Alessandra Ambrosioدیشب دوستم اومد دنبالم رفتیم بیرون. می خواست خرید کنه، نمی دونم چرا هرکی می خوادکفش و لباس یا عطری ادکلنی چیزی بخره میاد منم میبره با خودش !
آقا این خواهر برادرای انتظامی ریخته بودن تو خیابون و هی به جوون ها گیر میدادن ! اصلا چهره این مامورها داد میزد که همشون یه مشت آدم پشت کوهی و بی فرهنگ و بی شعور و مخصوصا عقده ای هستن ! یکی ازین خانوم سیبیلو هاشون به یه دختر گیر داد این دختره ام از اون زرنگ ها بود ! اول یه کم جیغ و داد کرد و گفت من نمیام منو کجا می خوای ببری !؟ من به شما اعتماد ندارم ! بعد کلی آدم اونجا جمع شد، اینم زرنگ ! شروع کرد به داد و بیداد و به ماموره میگفت من با همین تیپ و لباس چند روز پیش رفتم انتخابات رای دادم چرا همکاراتون اونجا چیزی بهم نگفتن !؟ تازه بهم شیرینی شکلات هم تعارف کردن !؟ هان !؟ باور نمیکنی بیا تا شناسنامه ام رو بهت نشون بدم !
مردم از بس جمع شده بودن دیگه اوضاع از دست این مامورا در رفت ! مردم هم هی جیغ و داد میکردن میگفتن بذار بره چیکارش داری ! آقا این مامورام دیگه ترسیدن دختره رو ول کردن گفتن برو ! تا که ولش کردن منم شروع کردم به کف زدن برا دختره ! بعدش هم همه مردم همراه من شروع کردن به کف زدن ! این مامورها سریع جمع و جور کردن فلنگ رو بستن ! خلاصه اینقدر دلمون خنک شد دیشب که نگو ! هرکی می خواست بره میرفت به این دختر زرنگه میگفت دمت گرم ! زنده باشی ! خوب دهنشو سرویس کردی و از این حرف ها. دمش گرم اگه همه دخترا به زرنگی این بودن و یه کم دل و جرات داشتن خیلی خوب میشد ! دختر تو این مملکت باید اینجوری باشه ...
بابا ما جوون ها دیگه خسته شدیم ! پس کی دیگه باید طعم آزادی رو بچشیم ! بابا جوونی مون داره تموم میشه ! کی این اوضاع درست میشه !؟ اه اه حالم بهم میخوره از این وضعیت ...

مادر...

مادر ...









خیلی از آدم ها آرزو دارن که بتونن فرشته های واقعی رو ببینن !

من هیچ وقت حسرت دیدن فرشته های خداوند رو نداشتم... 

مادرم ...

تو فرشته ی زیبا و نورانی این دنیای تاریک و زشت من هستی ...

اگر روزی هم رسید که فرشته های خداوند رو به چشم خودم دیدم، بعید می دونم اونها هم به خوبی تو باشند ...

مادرم ...

هست و نیستم را به تو مدیونم، و تو را دوست میدارم ...

روزت فرخنده باد.  

نمی دونم چه صیغه ایه !؟

هر کسی به خاطر ذات و غریزه ای که داره به جنس مخالف خودش توجه می کنه و طرف رو پیش خودش آنالیز می کنه ! مثلا یکی رو تو خیابون می بینی، تو دانشگاه می بینی یا هر جای دیگه ! نگاهش می کنی و اون رو نا خودآگاه با معیار های خودت مقایسه می کنی ! یا اینکه برعکس وقتی راه میری خیلی ها تو رو با معیارهای خودشون مقایسه می کنن !
نمی دونم چه صیغه ایه که همیشه همین تعداد اندکی که به قول معروف به چشم من میان و احساس می کنم ممکنه بتونه دوست خوبی واسم باشه، همیشه ازشون فاصله دارم ! همیشه دستم بهشون نمیرسه ! 
نمی دونم چرا ! این چه تقدیریه که دارم !؟ شاید باید منتظر چیزی باشم که خیلی فراتر از انتظارم باشه ...

[ بدون عنوان ]

متوقف شده است زندگی
اینجـــــــــــــا
میان بازوان تو و در خیـــــــــــــــال 

دلم شروع دوباره می خواهد / خیالم را رنگ واقیعت بزن

بـا، بوســــــه هـــای واقـــــعـــــــی ...