نمیتونم ، بی تو باشم / نه تو خوابُ نه بیداری
نمیدونم تو چرا از / دلِ من فاصله داری
توی آسمونِ رویام / تورو میبینم هنوزم
به امیدِ دیدنِ تو / میگذره این شب و روزم...
واسه چشمای تو باید / با چه حسی بگه این دل
که نفس کشیدنِ من / داره میشه بی تو مشکل
شاید این ، قسمت من بود! / که بمونم تک و تنها...
دیگه طاقتم تمومِ / هی نکن امروز و فردا
میدونم حق با نگاتِ / پیشِ چشمِ تو حقیرم
نمیشه زنده بمونم / اگه دستاتُ نگیرم...
[مسعود سعیدی/قسمت]
پی نوشت : مسعود سعیدی یکی از خواننده های مورد علاقه منه. حس زیادی با گوش دادن آهنگ هاش میگیرم. این هم شعر آهنگ آخرشه که تازگی ها اومد. منتظر انتشار آلبومش توی خرداد ماه هستم ...
بعضی موقع ها آدم خیلی راحت تر می تونه حسش رو با یه آهنگ نشون بده و یا حال و احوالش رو با یه آهنگ کنترل کنه. یه قسمت جدید توی وبلاگ درست کردم برای همین کار ...
امروز اصلا حالم خوب نبود ! به جز سر درد بدنم دیگه جاییش درد نمیکرد ! ولی فکر کنم روحم حالش خوب نبود ...
نمی دونم، احساس می کنم یه چیزی کمه، یه چیزی سر جاش نیست ... نمی دونم شاید دلم یه دوست خوب می خواد. یکی که بتونم حرف هایی که تا حالا به هیچکس نگفتم بهش بزنم. یکی که از این نگران نباشم که به حرف هام بخنده ...
شاید هم نه؛ دوست نه؛ دلم یه آدم خوب می خواد ! یه انسان خوب ...
آقا ما با بچه ها یه پاتوق داریم واسه ساندویچ خوردن ! اگه یه موقعی دلمون همبرگری چیزی می خواست می رفتمیم اونجا، کارش درسته، صاحبش هم باهامون رفیقه ! اسم مغازه ش هم پریسا ـس ! هر موقع دلمون ساندویچ می خواست می گفتیم بریم پیش پریسا همبر بخوریم !
آقا این هفته دو بار رفتیم. بار اول شنبه بود، همبرگر خوردیم دونه ای 2500 تومن مثل همیشه ! دفعه دوم دیشب رفتیم دوباره همبرگر بخوریم، آقا دیدیم پریسا توی منو ـش نوشته همبرگر 4500 تومن ! ما که خیلی تعجب کرده بودیم گفتیم بابا آقا پریسا چرا یهو اینقدر گرون کردی ما همین دو روز پیش خوردیم 2500 !؟ اونم دلش پر بود شروع کرد به گفتن : همه چی گرون شده، روغن گرون شده، گوشت گرون شده، سس گرون شده، گیر نمیاد، اگه گرون نکنیم باید از غذا کم بذاریم، اتحادیه بهمون گفته گرون کنید و از این حرف ها ...
بابا مگه جد و آباد ما چه گناهی به درگاه خدا کردن که ما مردم باید اینقدر بدبختی بکشیم ! حالا کاش فقط ساندویچ بود ! چیزی نیست گرون نشده باشه تو این چند وقت ! بابا خسته شدیم چقدر زجر بکشیم ! من موندم چرا مردم صداشون در نمیاد ! یه مثلی هست معنیش این میشه که ایرانی رو گرسنه بذار ، عرب رو سیر نگه دار ! اینجوریه که صدا از هیچ کدومشون در نمیاد ! حالا شده وضعیت ما که آقایون اون بالا باعث و بانیش هستن ! زمان شاه هم که انقلاب شد به قطع میگم که مردم خوشی زده بود زیر دلشون ...
من آدم خرافاتی نیستم ولی کم کم دارم به این نتیجه می رسم که این مملکت نفرین شده س ...